تر ک لقمه حرام
قال رسول الله صلی الله علیه واله
تَرکُ لقمةِالحرام اَحب الی الله من صلاةِ اَلفی رکعة تَطَوعا
ترک لقمه حرام نزد خدا محبوب تر است از دو هزار رکعت نماز مستحبی
قال رسول الله صلی الله علیه واله
تَرکُ لقمةِالحرام اَحب الی الله من صلاةِ اَلفی رکعة تَطَوعا
ترک لقمه حرام نزد خدا محبوب تر است از دو هزار رکعت نماز مستحبی
چرا ؟؟؟؟واقعا چرا باید معماری مساجد ما تغیر کند؟؟؟؟
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
(سیدامیرحسین میرحسینی-میلادامام زمان؛ اراک)
حضرت باقرالعلوم(ع) چهار نکته اساسی و مهم را بیان میفرمایند.
میفرمایند: در کتاب مولیالموالی(ع) دیدم که مولا بیان فرمودند
: پیامبر عظیمالشّأن(ص) بر روی منبر بودند، سوگند خوردند و فرمودند: سوگند به خدای یگانه که هرگز خیر دنیا و آخرت به مؤمنی داده نشده،
مگر به چند دلیل.
حسن ظن به خداوند
1. «مَا أُعْطِیَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ» مؤمن خوش گمان به خداست، میگوید:
هر چه از ناحیه خدا برسد خوبی است امّا اگر بدی هست از عمل خود من است - این یک نکته بسیار مهم است –
امید به خدا
2. «وَ رَجَائِهِ لَهُ» معلوم است، حالا که حسن ظنّ به خدا دارد، امیدش به خداست و ناامید از خدا نمیشود. اگر کسی ظنّ و گمان بدی به کسی داشته باشد، دیگر امید به او ندارد. این قاعده است.
خوش اخلاقی
3. «وَ حُسْنِ خُلُقِهِ» خوش اخلاقی، اخلاق نیکو. خوشرو کسی است که پروردگار عالم به او خیر دنیا و آخرت داده. عجیب است، حضرت بر فراز منبر اینگونه فرمودند: سوگند به خدای یگانه که هرگز خیر دنیا و آخرت به مؤمنی داده نشده مگر به خاطر این چیزها «مَا أُعْطِیَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ، وَ رَجَائِهِ لَهُ، وَ حُسْنِ خُلُقِهِ». درد امثال من همین است که اگر حسن خلق باشد خیلی چیزها درست میشود.
خویشتنداری از غیبت
4. «وَ الْکَفِّ عَنِ اغْتِیَابِ الْمُؤْمِنِینَ» الله اکبر! این که خویشتندار باشد از غیبت مؤمنین.
غیبت یعنی آنچه را که هست نگوید،
اگر نباشد که تهمت میشود. خیر دنیا و آخرت به مؤمن داده نشده، مگر اینطور باشد
و إلّا اگر خدای ناکرده اهل غیبت و اینها باشد، خود این دلالت بر این است که پروردگار عالم خیر را از او گرفته است. باید این را مواظب باشیم.
سلام
موضوع پایان نامه من جاهلیت مدرن وجاهلیت قبل از اسلام است اگر شما در این زمینه کتابی دارین که می توانیذ از طریق سامانه در اختیار من قرار بگذارید ممنون وسپاسگذار می شوم ممنون
حسن ظنّ به خدا یعنی اگر انسان یک مشکلی در خود پیدا کرد،
نگوید این از خداست؛ بگوید: این از نفس است.
حسن ظنّ به پروردگار عالم یعنی اگر مشکلی در دنیا برای انسان پیش آمد، بگوید یک جایی یک غلطی کردم، یک اشتباهی کردم، حرف نفس امّارهام را گوش دادم، این نفس دون من را بیچاره کرد، پس امروز گرفتارم.
امّا آنجایی که خوبی آمد، بگوید: اینها از خداست، از من نیست. این حسن ظنّ به پروردگار عالم است.
اگر انسان با این حال و با این دید جلو برود،چقدر با دیگران فرق میکند.
بگوید: اگر اینطور شده است، بدیها همه از ناحیه خودم است. این طور نشود که مثل بعضی تا پایش به یک کلوخی میخورد، به تعبیر عامیانه بگوید: هر چه سنگ است مال پای لنگ است. بگوید: این لنگی پا را خودم درست کردم
. این نفس من بود. حسن ظنّ به پروردگار عالم خودش خیر دنیا و آخرت است و خیلی مهم است.
/ رازی که شیخ طوسی درباره شیخ مفید گفت
از آن مرد الهی و عظیم الشّأن،
آن شیخ الطّائفه، شیخ طوسی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) راجع به حضرت شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز (روحی له الفداء و سلام اللّه علیه)، آن کسی که میدانید امام زمان(روحی له الفدا) به او خطاب «اخ السّدید» کرد، جملهای را بیان میکند که بسیار عالی است.
ایشان میفرمایند: این مرد الهی، حضرت شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) در حسن ظنّ به پروردگار عالم اینطور بود
که دائم بیان میفرمود: آنچه که خوبی است، از ناحیه الله تبارک و تعالی برای من دارد میآید و لطف خداست و اگر بدی است از نفس دون من است.
ایشان دائم به ما این تذکار را میداد که ای تلامیذ من! به این دقّت کنید
که اگر به مشکلی برخوردید، بدانید نفس دون شما باعث این مشکل شده است
امّا اگر لطفی آمد و در خوبی قرار گرفتید، بدانید مِن ناحیه الله تبارک و تعالی است.
شیخ طوسی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند:
این اثر عالی در ایشان، ایشان را رشد داد که انسان بداند گرفتاریها همه از نفس است
امّا هرچه خوبی است مِن ناحیه الله تبارک و تعالی است.
شکر در آسایش
«وَ الشُّکْرُ فِی الرَّخَاءِ» موقعی که در آسایش و رفاه است، شکرگزاری کند. آنوقت این بهترین کسی است که هم خیر دنیا دارد، هم خیر آخرت. خوبی دنیا و خوبی آخرت در این شخص جمع شده است. شاکر نعمت الهی باشد شاکر خدا باشد.
فرمودند: اگر کسی در لحظاتی که باید شکر کند، شکر نعمت را انجام ندهد، پروردگار عالم آن نعمت را از او میگیرد. دلیل آن اهانت به خود این نعمت است و إلّا پروردگار عالم خود فرموده: ما اگر چیزی را دادیم پس نمیگیریم. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» عزیز دلم! خدا تغییر نمیدهد، مگر این که کسی خودش عامل تغییر باشد.
یکی از عوامل تغییر این است که انسان شکر نعمت را به جا نیاورد. یک نوع شکر، شکر لسانی است، امّا حقیقت شکر این است که انسان قدر آن نعمت را بداند. قدر نعمت نبی مکرّم(ص) را بداند، جایی نرسد که بگوید: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا». مردم قدر امامت را نشناختند، حالا کار به غیبت ولیّ خدا رسیده است.
صبر در بلا
مسئله دیگر خیر دنیا و آخرت، در صبر است، «وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلَاءِ». نزد کسی که راضی به رضای حضرت حقّ شد،
عند الاولیاء، بلا به این معنایی که ما بیان میکنیم، نیست. اولیاء میدانند همه اینها لطف است.
هر کسی در بلا صبر کرد، معلوم است اهل خیر است؛
چون این از نشانههای خیر است. بلا هم مختلف است.
یک موقع بلا به صورت ظاهر، بلای مالی است.
یک موقع، به صورت ظاهر مریضی است یا فرزند ناصالح است
یا خدای ناکرده همراه نبودن همسر است و …، امّا کسی که در مقابل اینها صبر کرد و حلم و بردباری به خرج داد، خیر دنیا و خیر آخرت شاملش شده است.
در روایات در باب صبر بیان میشود:
اگر کسی صبر کند، مقام او مقام انبیاء است. اصلاً یکی از امتحانات پروردگار عالم برای انبیاء، مسئله صبر است.
یونس نبی(ع) خیلی صبر کرد، امّا یک جا، یک مقدار آن هم به خاطر این که چرا مردم خدایی نمیشوند،
نه این که چرا به من اهانت میکنند، به تعبیری زود از کوره در رفت و آن طور مبتلا شد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» من به خودم ظلم کردم، «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ». یک مقدار کم، آن هم نه برای خودش، برای این که این امّت چرا این طور هستند، از کوره در رفت و آنوقت به این حالت رسید.
وجود مقدّس و منوّر حضرت سیّدالسّاجدین، زینالعابدین، امام العارفین، آقا علی بن الحسین(ع) بیان فرمودند: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَدْ رُزِقَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»، سه چیز است که هر کس داشته باشد، خیر دنیا و آخرت روزیاش شده است - اگر انسان به دنبال خیر است، ببیند معصومین(ع) و اولیاء خدا چه میفرمایند- حضرت نمیفرمایند: اگر کسی این سه خصلت را داشته باشد، در آخرت به او خیر میرسد، بلکه میفرمایند: در این دنیا هم خیر و خوبی به او میرسد. در دنیا و آخرت خیر است. خوبی دنیا را دارد، خوبی آخرت را هم دارد.
1-رضا به قضای الهی
«هُنَّ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ»؛ کسی که راضی به قضای الهی است، آرام میشود. بهترین خیر را دارد، بهترین خوبی در دنیا نصیب او شده است. عرض کردم نمیفرمایند: فقط آخرت، میفرمایند: دنیا و آخرت. برای این که در این هیاهوی دنیا، در این قیل و قال، آرام است. نه این که اینها غصّه مردم را نخورند و به ظاهر بیخیال باشند. آرام با بیخیال بودن فرق میکند. اینها چون اتّکایشان به پروردگار عالم است و راضی به قضای الهی هستند، در خیر دنیا هستند.
حالا که دشمن دون شرم وحیا ندارد*********************شکر خدا را که مادر حرم ندارد
آیت الله علم الهدی درباره ایام نوروز و فاطمیه امسال می گوید :
« فرزندان ما خیلی لباس نو نپوشند »
ایام نوروز امسال مصادف با دهه فاطمیه و شهادت مظلومانه بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) است،
لذا نباید شادی در ایام عید به نحوی باشد که با عشق و علاقه به اهل بیت پیامبر گرامی اسلام (ص) و به خصوص حضرت فاطمه زهرا
(س) ناسازگار باشد.
در ایام عید باید منزل ما همچون خانه امیرالمومنین علی (ع) باشد
، فرزندان ما نباید در مراسم عید خیلی لباس نو بپوشند،
زیرا فرزندان علی (ع) و زهرا (س)، غرق در حزن و ماتم مادر خود حضرت فاطمه زهرا (س) هستند.
واقعا دلتون میاد تو عزای مادر امام زمان(عج) ولی نعمتمون اقامون سرورمون لباس نو بپوشید
به نظر من باید تو شیعه بودنش اون شخص شک کرد
تورو به امام زمان(عج) یه کم فکر کنید
اومدن بهار بالاتره
یا غروب بهار میوه دل پیغمبرمون
لااقل اگه جشن گرفتید تو وقت بیکاری
تون به فکر جوابی برا پیغمبر تو روز قیامت باشید
یامهدی(عج
منبع
)http://imamasr313.blogfa.com/post/442
امام رضا (ع) نقل می کند که رسول خدا (ص) چنین فرمود :
امتم پیوسته در خیر و صلاح و رفاه خواهند بود،
مادامی که با یکدیگر دوستی کنند،
و به هم هدیه بدهند و امانت را ادا کنند و از حرام دوری نمایند،
و مهمان را گرامی بدارند، و نماز را بپا دارند و زکات را ادا کنند،
و زمانی که این کارها را انجام ندهند به خشکسالی و گرانی و تنگی معیشت مبتلا خواهند شد.
عیون اخبارالرضا 2/15
حضرت زهرا طیبه و حضرت مهدي طیب است
الف
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
الف) حضرت زهرا (س) طیبه است
ize: large;">(علیهاالسّلام) می فرماید، این است که بگوید: اللهم اِن هاتَینِ الرکعتین هدیه منی الی الطاهره المطهره الطیبه الزکیه فاطمه اللهم… و
اَثِبنی علیهما افضل املی و رجایی فیک و فی نبیک (صلوات اللّه علیه وآله) و وصی نبیک و الطیبه الطاهره فاطمه..
.
حضرت مهدي (عج) طیب است.
این لقب را پیامبراکرم به امام زمان داده است
در ضمن حدیثی فرمودند:
خداوند در صلب امام حسن ( عسکري) (علیه السّلام) نطفه اي مبارك، پاك و پاکیزه تعبیه نمود
؛ که هر مؤ منی که خداوند از او پیمان ولایت گرفته، از او خشنود می شود و هر منکري به او کفر می ورزد
. او پیشواي پارسا، پاکیزه، هادي و مهدي است
مبارزه با انحراف ها و بدعت ها
زهرا (س) فداي رسالت و ولایت شد تا دین بماند،
بدعت ها و انحرافات از بین برود و تلاش هاي پدرش به ثمر برسد.
دربارهِ مبارزات آن بزرگوار با انحرافات، سخن فراوان است.
خطبهِ فدکیه و خطبه هاي دیگر آن بانوي پهلو شکسته و مصیبت دیده،
گویاي مبارزهِ حضرت است
حضرت مهدی هم
با بدعت ها و انحرافات مبارزه می کند و فرایض الهی و سنن نبوي را احیا خواهد کرد.
امام صادق (ع) می فرماید
.« بدعتی نمی ماند جز آن که از بین می برد و سنّتی نمی ماند جز آن که بر پامی دارد » :
حضرت علی (ع) می فرماید ]
هر چه از کتاب و سنّت، متروك مانده، زنده خواهد کرد
در دعاي شریف ندبه می » خوانیم:ا ین المؤ مل لاِحیاء الکتاب و حدوده؟
ا ین محیی معالم الدین و ا هله؟
ا ین المدّخر لتجدید الفرائض و السنن؟ .
کجااست آرزو کشیده براي زنده کردن قرآن و حدودش؟
کجا است زنده کنندهِ آثار دین و اهل دین؟ کجا است آن ذخیرهِ الهی براي
تجدید واجبات و سنت هاي اسلام؟
ایثار و انفاق
از خود گذشتگی و انفاق حضرت زهرا (س) مطالب بسیاري دارد
و بحث مستقلی را می طلبد. گذرا، به برخی از آن ها اشاره میکنیم.
هر کس از هر کجا ناامید می شد، به دَرِ خانه زهرا می آمد و با حاجتی روا شده برمی گشت.
مکرّر، این اتفاق می افتاد که پیامبر (ص) محرومان را دَرِ خانه او می فرستادند.
حضرت پیراهن شب عروسی و گردن بند خویش را به نیازمندان بخشید.
او حتی طعام و قرص نان و دست بند و گوشواره و حتّی پرده و فرش منزل خویش را به سائل داد.
بخشندگی وي بدان مرحله می رسد که در کتاب خداوند ثبت می شود:
)ویطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و ا سیراً. (
.حضرت مهدي (عج) فرزند مادري این چنین است
.امام باقر (ع) فرمود :مهدي، بخشنده اي است که مال را به وفور می بخشد .
از این رو، پناه محرومان و درماندگان است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید :
اِنَّ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلاثُ حُرُماتٍ ، فَمَنْ حَفِظَهُنَّ حَفِظَ اَلُله دینَهُ وَ دُنْیاهُ ،
وَ مَنْ لَمْ یَحْفَظْهُنَّ لَمْ یَحْفَظِ اَلُله دُنْیاهُ وَ لا آخِرَتَهُ .
قُلْتُ : وَ ما هُنَّ ؟ قالَ : حُرْمۀُ الْاِسْلامِ وَ حُرْمَتی وَ حُرْمَۀُ رَحِمی ؛
براي خداوند متعال سه حرمت است ،
هر کس آنها را رعایت کند ، خداوند از دین و دنیاي او حراست می کند
و هر کس آنها را
رعایت نکند ، خداوند از دنیا و آخرت او حفاظت نمی کند .
راوي پرسید : آن حرمت ها کدامند ؟
فرمود : 1 ) حرمت اسلام ؛ 2) حرمت من ؛ 3) حرمت خویشاوندان من
همه ي خویشاوندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از کوثر جاري رسالت ،
قله ي هرم عصمت ، سر سلسله ي خاندان عصمت و
طهارت سرچشمه می گیرند . رعایت حرمت فاطمی ،
رعایت حرمت خدا و رسول خدا و آیین خدا می باشد .
امسال عید نوروز با ایام فاطمیه مصادف است ،
سال آینده در میان دو ایام فاطمی و سال بعد با ایام فاطمیه دوم ،
در نتیجه :ما سه سال عید نداریم
محرم و عاشورا
* سید الشهدا را کشتند، اسلام ترقی اش بیشتر شد.
* سیدالشهدا _سلام الله علیه_ با همه اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند،لکن مکتبشان را جلو بردند.
* شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد .
* زنده نگه داشتن عاشورا ، یک مسأله بسیار مهم سیاسی _ عبادی است.
* انقلاب اسلامی ایران ، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.
* کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید ، و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت.
* کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید ، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می شود.
* مسأله کربلا ، که خودش در رأس مسائل سیاسی هست ، باید زنده بماند.
* ملت بزرگ ما باید خاطره عاشورا را، با موازین اسلامی ، هر چه شکوهمندتر حفظ نماید.
* این محرم را زند ه نگه دارید؛ ما هر چه داریم از این محرم است.
* محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
محرم و عاشورا
محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست،
که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد،
وراه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست.
واین خود سرلوحۀ تعلیمات اسلام است برای ملتها تا آخر دهر.
* با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد.
ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم «و داغ باطله » بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد
. ماهی که به نسل ها در طول تاریخ ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت.
ماهی که شکست ابر قدرتها را در مقابل کلمه حق، به ثبت رساند.ماهی که امام مسلمین ،
راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت.
محرم و عاشورا
* محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده ، و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.
* محرم ماهی است که به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ، و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنی امیه، که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند ، رهایی بخشید.
* این خون سید الشهدا است که خونهای همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد .
* ماه محرم برای مذهب تشیّع ماهی است که پیروزی، در متن فداکاری و خون به دست آمده است.
آقالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین (عَلَیْهِ السَّلام) : عَجَباً كُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَكَ دارَ الْبقاء. امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: بسیار عجیب است از كسانى كه براى این دنیاى زودگذر و فانى كار مى كنند و خون دل مى خورند ولى آخرت را كه باقى و ابدى است رها و فراموش كرده اند. بحارالأنوار: ج 73، ص 127، ح 128. به نقل از سایت اندیشه قم |
قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین (عَلَیْهِ السَّلام) : مَنْ لَمْ یَكُنْ عَقْلُهُ أكْمَلَ ما فیهِ، كانَ هَلاكُهُ مِنْ أیْسَرِ ما فیهِ. امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: كسى كه بینش و عقل خود را به كمال نرساند ـ و در رُكود فكرى و فرهنگى بسر برد ـ به سادگى در هلاكت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت. بحارالأنوار: ج 1، ص 94، ح 26، به نقل از تفسیر امام حسن عسكرى (علیه السلام). |
||
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
رَأیتُ الْخَیرَ كُلَّهُ قَدْ اجْتَمَعَ فی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدی النّاسِ.
همۀ خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم.
(بحارالأنوار، ج52، ص2)
مام سجاد علیه السلام فرموده اند:
حق امام جماعت این است:
که بدانی او سفارت بین تو و پروردگارت و نمایندگی به سوی پروردگارت را به عهده گرفته
و از طرف تو صحبت می کند و تو از طرف او سخن نمی گویی.
او برای تو دعا می کند و تو برای او دعا نمی کنی.
او در مورد تو طلب می کند و تو در مورد او طلب نمی کنی.
تو را از اندوه [و هول و هراس] ایستادن در مقابل خداوند و درخواست از او در مورد تو کفایت می کند
ولی از او کفایت نمی کنی.
و اگر در بخشی از آن تقصیری باشد، به وسیله اوست نه به وسیله تو،
و اگر گناهکار باشد تو شریک او در آن گناه نیستی
و او بیش از تو سهمی نخواهد برد.
پس او جان تو را با جان خودش حفظ کرد
و نماز تو را با نماز خودش محافظت نمود.
پس باید به اندازه این خدمات و زحمات از او تشکر کنی.»
رساله حقوق امام سجاد / شرح نراقی
از جمله قاتلان و مسببان واقعه كربلا كه بوسيله مختار مجازات شدند:
فرد جنایت کیفر
شمر فرمانده پیاده سوار لشگر یزید و سر حسین را از تن جداکرد گردنش را زدند و بر بدنش اسب تاختند
خولی او سرحسین را بر نیزه زد و گوشهواره از گوش زنان کند کشته او را در آتش انداخت و خاکسترش را بر باد داد
ابن زیاد حاکم کوفه در جنگ موصل کشته شدوجسدش را به آتش كشیدند
عمر بن سعد فرمانده سپاه یزید و شوهرخواهر مختار مختار کفش خود را پوشید و صورت عمر سعد را زیر کفش خود قرار داد سپس دستور داد سر عمر سعد را ببرند.
شرجیل بن ذی کلاع از پشت سر سیلی به حسین زده بود او را به آتش سوزاندند
حصین بن نمیر از فرماندهان گروه تیرانداز به سپاه حسین در نزدیکی موصل کشته شد
نافع بن مالک کسیكه آب را بر حسین بست
عمرو بن حجاج فرمانده جناح راست لشگر عمر بنسعد پس از فرار از دست مختاردر بیابانی از شدت تشنگی،مرد.
بشر بن خوط قاتل جعفر بن عقیل گردنش را زدند و جسدش را در آتش سوزاندند.
بحدل بن سلیم انگشت حسین را برای انگشترش برید هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا مرد..
زید بن ورقاء با شمشیر، دست راست عباس بن علی را از کار انداخت او را که رمقی در بدنش بود، زنده در آتش سوزاندند
حکیم بن طفیل پس از قطع دست راست عباس، دست چپ عباس را از كار انداخت آنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و به هلاکت رسید
سنان بن انس کسیکه نیزه بر پشت حسین زد دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشت كه او را در دیگ روغن جوشان افكندند
عبدالله بن اسید کسیکه خیمهها را آتش زد
مالک بن نسیر با شمشیر بر سر حسین زد دست و پای او را بریدندو به خود پیچید تا مرد
اسحاق بن حیوه پیراهن حسین را به سرقت برد و پوشید
حارث بن نوفل کسیکه تازیانه به زینب زد
مره بن منقذ قاتل علی اکبر اول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدندو بعد تنش را در آتش سوزاندند
حرمله قاتل علی اصغر دست و پاى او را بريدند، سپس او را بآتش سوزاندند
اخنس بن مرثد از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
اسحاق بن حیده از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
صالح بن وهب از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
هانی بن ثبیت حضرمی از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
از جمله قاتلان و مسببان واقعه كربلا كه بوسيله مختار مجازات شدند:
فرد جنایت کیفر
شمر فرمانده پیاده سوار لشگر یزید و سر حسین را از تن جداکرد گردنش را زدند و بر بدنش اسب تاختند
خولی او سرحسین را بر نیزه زد و گوشهواره از گوش زنان کند کشته او را در آتش انداخت و خاکسترش را بر باد داد
ابن زیاد حاکم کوفه در جنگ موصل کشته شدوجسدش را به آتش كشیدند
عمر بن سعد فرمانده سپاه یزید و شوهرخواهر مختار مختار کفش خود را پوشید و صورت عمر سعد را زیر کفش خود قرار داد سپس دستور داد سر عمر سعد را ببرند.
شرجیل بن ذی کلاع از پشت سر سیلی به حسین زده بود او را به آتش سوزاندند
حصین بن نمیر از فرماندهان گروه تیرانداز به سپاه حسین در نزدیکی موصل کشته شد
نافع بن مالک کسیكه آب را بر حسین بست
عمرو بن حجاج فرمانده جناح راست لشگر عمر بنسعد پس از فرار از دست مختاردر بیابانی از شدت تشنگی،مرد.
بشر بن خوط قاتل جعفر بن عقیل گردنش را زدند و جسدش را در آتش سوزاندند.
بحدل بن سلیم انگشت حسین را برای انگشترش برید هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا مرد..
زید بن ورقاء با شمشیر، دست راست عباس بن علی را از کار انداخت او را که رمقی در بدنش بود، زنده در آتش سوزاندند
حکیم بن طفیل پس از قطع دست راست عباس، دست چپ عباس را از كار انداخت آنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و به هلاکت رسید
سنان بن انس کسیکه نیزه بر پشت حسین زد دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشت كه او را در دیگ روغن جوشان افكندند
عبدالله بن اسید کسیکه خیمهها را آتش زد
مالک بن نسیر با شمشیر بر سر حسین زد دست و پای او را بریدندو به خود پیچید تا مرد
اسحاق بن حیوه پیراهن حسین را به سرقت برد و پوشید
حارث بن نوفل کسیکه تازیانه به زینب زد
مره بن منقذ قاتل علی اکبر اول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدندو بعد تنش را در آتش سوزاندند
حرمله قاتل علی اصغر دست و پاى او را بريدند، سپس او را بآتش سوزاندند
اخنس بن مرثد از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
اسحاق بن حیده از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
صالح بن وهب از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
هانی بن ثبیت حضرمی از جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختند با اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
اولین نکته ای که خداوند متعال لازم می دونه به عنوان یک وصیت به حضرت موسی علیه السلام تذکر بده اینه که: |
تا وقتی به آمرزش گناهان خودت یقین پیدا نکردی مبادا به عیوب دیگران مشغول بشی |
: یعنی فقط در یک صورت مجازی به عیوب دیگران مشغول بشی و اون هم این که قبلاً یقین داشته باشی که خداوند متعال گناهان و عیوب نفسانی تو. رو آمرزیده |
لکن می دنیم که انسان همیشه باید در حالتی ما بین خوف و رجا به سر ببره |
و هیچ گاه یقین پیدا نخواهد کرد که آیا گناهانش آمرزیده شده یا خیر؟ |
: بر این اساس انسان هیچ گاه حق پرداختن به عیوب دیگران رو نداره |
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): علامة الشقاوة اربعه: پیامبر عظیم الشأن اسلام می فرمایند:
علامت شقاوت 4 امر است
1- فراموش کردن گناهان گذشته، در حالی که این گناهان نزد خدا محفوظ است.
2- به یاد آوردن دائمی نیکی های گذشته؛ در حالی که نمی دانیم آیا مورد قبول حضرت حق قرار گرفته یا نه-
3-نگاه کردن به کسانی که در امور دنیایی برتر از انسان هستند و مثلاً از اموال بیشتر یا جاه و مقام دنیوی بالاتری برخوردارند
4- در امر دین به کسانی نظر داشتن که از انسان پاین ترند.
انشاءالله خداوند متعال توفیق بده که همه این علامت ها رو در وجود خودمون ریشه کن کنیم
ان الحسین مصباح الهدی وسفینةالنجاة
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوبارهام مست مست
باز محرم رسید، میکدهها وا شدند تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند
باز محرم رسید، این من و گریههایم رفع عطش میکند، فرات اشکهایم
پیامبر عظیم الشأن اسلام در حدیثی خطاب به حضرت علی (علیه لسلام) فرمودند
ای علی مثل تو در میان امت من مانند سوره قل هو الله (توحید) است
هر کس این سوره رو یک بار بخواند، مانند آن است که یک سوم قرآن را تلاوت کرده باشد.
هر کس این سوره رو دو با تلاوت کند، به سان این است که دو سوم قران خوانده باشد
و هر کس این سوره را سه بار تلاوت کند مانند این است که تمام قرآن را خوانده باشد
بعد این گونه ادامه دادند:
«یا علی من احبک بلسانه فقد کمل ثلث الایمان»
«و من احبک بلسانه و قلبه فقد کمل ثلثی الایمان»
«و من احبک بیده و قلبه ولسانه فقد کمل الایمان)
: ای علی، هر کس تو را با زبان دوست داشته باشد، یک سوم ایمان او کامل شده است
: و هر کس تو را با زبان وقلبش دوست باشد
(علاوه بر ادعای دوستی بر زبان، قلباً نیز به توارادت دارد) به تحقیق دو سوم ایمانش کامل است
و کسی که علاوه بر زبان وقلب، تو را در مقام عمل و کردار نیز دوست داشته باشد
(در اعمال و رفتار خود رضایت و خواست و حب تو را مطمح نظر و ملاک برای انجام یا ترک فعلی قرار دهد)
به تحقیق ایمانش کامل است.
پیامبر عظیم الشأن اسلام سپس این گونه ادامه دادند:
یا علی لو احبک اهل الارض کمحبة اهل السماء لما عذّب الله احداً بالنّار
( ای علی، اگر اهل زمین همچنانکه اهل آسمان وعرشیان تو را دوست دارند،
دوست می داشتد، خداوند هیچ کس را به آتش دوزخ عذاب نمی کرد.
: ای علی جبرئیل از سوی خدا به من اینگونه خبر داد:
(ای محمد، به برادرت علی، بشارت ده که من کسی که ولایت او را در دل و جان داشته باشد،
عذاب نمی کنم و کسی که اورا دشمن بدارد، مورد رحمت خود قرار نمی دهم.
کتب شریف القطره .
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان و دانش آموزان
به مناسبت گراميداشت سالروز 13 آبان
13/8/81
1
3ـ سيزدهِ آبان، اينهاست؛ يعنى مقابله با زورگويى، دسيسه و استكبار.
6ـ دفاع مردم از ملت مظلوم و مقاوم فلسطين در آن روز(روز قدس) روشن خواهد شد.
7ـ هم ملت و هم مسؤولان بدانند، قدرت بزرگى كه اين ملت در انقلاب عظيم اسلامى نشان داد
و توانست استكبار جهانى را مات و مبهوت كند، همچنان در اين ملت به قوّت خود باقى است.
بنيانگذار جمهورياسلاميايرانحضرتامامخميني(ره):
ـــ ما شعار مرگبر آمريكا را در عملجوانانپرشور و قهرمانو مسلماندر تسخير لانهفساد وجاسوسيآمريكا تماشا كردهايم.
ـــ دانشجويان مسلمان و مبارزي كه لانه جاسوسي را اشغال كردند, ملت را سرافراز كردند.
ـــ هرچهفرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد
ـــ آنروزيكهآمريكا از ما تعريفكند بايد عزا گرفت.
ـــ منبا اطمينانميگويماسلامابرقدرتها را بهخاكمذلتمينشاند
.
ـــ آمريكا هيچغلطينميتواند بكند
.
ـــ آمريكا را زير پا ميگذاريم.
ـــ ملتبزرگايرانمثليكصاعقهبر سر آمريكا فرودآمدهاست.
این روزها چه روزهای با عظمتی است موسی به طور می رود
وفاطمه سلام الله علیها به خانه علی علیه السلام
,ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه ,……….
محمد صل الله علیه وآله وسلم با علی علیه السلام به غدیر
و حسین علیه السلام با تمام هستیش به کربلا می رود
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است
.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.
داستان مداد
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است
که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است
که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد
که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی .
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد
اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی
چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست .
در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد
و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .
سوال ایا اگر لذتهای معنوی نیز به اندازه لذات مادی ,قوی ونشاط آور بود
عده ی بیشتری از مردم بویژه جوانان به سوی امور معنوی گرایش پیدا نمی کردند؟؟
انسان دوگونه لذت دارد یک نوع لذتهایی هستند که به یکی از حواس انسان تعلق دارد
که بر اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضا حاصبل میشود مانند چشیدن و لامسه و….
نوع دیگر لذات معنوی هستند که باعمق روح و وجدان آدمی مربوط است
ومربوط به هیچ عضو خاصی نیست
مانند لذتی که انسان از احسان وخدمت به خلق میبرد یا لذتی که از موفقیت فرزند خودمیبرد
لذاتت معهوی از لذات مادی قوی تر است ایمان حلاوتی دارد فوق همه ی حلاوتها
لذت معنوی ,ان گاه مضاعف میشود
که کارهایی از قبیل کسب علم ,احسان,موفقیت از حس دینی حاصل گردد
وبرای خداانجام شود ودر قلمرو عبادت قرار گیرد
منبع :بک صد سوال از شهید مطهری
سوال حال چکار کنیم که خودمان ارزش پیدا کنیم وبه صورت یک ملت با ارزش در آییم ؟؟؟
جواب این سوال را قران مجید داده است :
((کُنتُم خَیرَاُمَّةٍاُخرِجَت للناسِ))
شما بهترین امتها وبهترین ملتها هستید .اما به یک شرط
((تَامرونَ بالمَعروفِ وتنهون عنِ المنکر))
می خواهی خودت را ارزش بدهی
؟می خواهی نزد پیغمبر ارزش داشته باشی ؟؟
امر به معروف ونهی از منکر داشته باش همبستگی وهمدردی داشته باش
از بی خبری پرهیز کن از ضعف پرهیز کن
قسمت 3
این سوالی است که بیشتر مادران می پرسند ودر صدد جواب آن هستند
برای این یک نسخه واحدنمی توان پیچید بلکه باید علت یابی کرد
که چرا فرد از حجاب دوری میکند
بطورخلاصه در چند جلسه بررسی میکنیم
3)تهاجم فرهنگی بیگانه وخودباختگی —–علتی برای ترویج بد حجابی وبی بند وباری در جامعه است
دشمن نیرو وقدرت دفاعی ایران را دیده وفهمیده که نمی تواند با ایران با نبرد وجنگ وارد شود وایران را بگیر
د
لذا از طریق جنگ نرم وارد شده خیلی آروم وبی سر وصدا وارد شده
بدون سلاح وبدون توپ وتانک جوانان ما را از بین میبرد ونابود می کند
با فیلم های مبتذل وماهواره زنان ما بی عفت و مردان ما بی غیرت می شوند
با مواد مخدرآنها را به گوشه های خیابان وجوی ها می کشانند
اگر با توپ و تانک سلاح بودند جوانان ما به درجه شهادت می رسیدند
اما این جور نابود کردن آنها فقط جوانان ما به یک انگل یک غده سرطانی علف هرزه در جامعه شناخته می شوند
؟؟؟
چرا فرزند من بی حجاب است ؟؟؟
(قسمت 2)
این سوالی است که بیشتر مادران می پرسند ودر صدد جواب آن هستند
برای این یک نسخه واحدنمی توان پیچید بلکه باید علت یابی کرد که چرا فرد از حجاب دوری میکند
بطورخلاصه در چند جلسه بررسی میکنیم
افرادی که در خانه هایشان کمبود محبت د ارند
این کمبود محبت در وجودشان عقده می شهود ومی خواهند یه جوری خود را تخلیه کنند
دخترانی که مدام در خانواه شخصیتشان خورد می شود تا یه لباس جالب می پوشند توی ذوقش می زنند
افرادی که اعتماد به نفس ندارند چون هم سر خورده شدند وهم امر و نهی های بی خودی شنیدند
پدر ومادری که میخواستند جلوی فامیل دختر 18 ساله شان مانند یک زن 30 ساله برخورد کند
وبا عث افتخارشان بشه ……….بنشین .ننشین برو .نرو .نخند ساکت باش و…..
هی مدام دستور !!هویت اصلی این دختر گم شده این خانم دیگر خودش نیست .نصف پدر نصف مادر است
این در دختر خانم عقده میشه ومی خواهد یه جور عقده خالی کنه واین هارا با بد حجابی تلافی می کنند
اگریکی بهش یه لبخند بزنه یا یه جمله محبت آمیز بزنه دل دختر می لرزه!!!
باورس میشه ومیره تو فکر وخیال واز این کلمه وحرف آقا
توی ذهنش سریال می سازه وتا ناکجاآباد پیش می ره
ویه جوری با بی حجابی وزینت دادن به خود می خواهد جلب توجه کند
(فرزندانمان را در یابیم )
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
ght: 115%; font-family: 'Arial','sans-serif'; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi; mso-bidi-language: FA;" lang="FA">در نظر خداوند ,گفتگو با جدال وتباه کردن مال ,هر دو منفور است
امکام رضا علیه السلام :
بهترین مال ان است که آبرو با آن محفوظ بماند بحار النوار 78/352
میلاد امام رضا (ع) بر عاشقان مبارک
به علی زاده موسی صلوات
به گل شاخه ی طوبا صلوات
به به این مظهر تسلیم و رضا
به عزیز دل طه صلوات
ای که غیر تو مرا نیست پناهی و کسی
بر دلم نیست به جز کوی تو دیگر هوسی
دارم امید فراوان به دم جان دادن
قدمی و رنجی نمایی و به فریاد رسی
این سوالی است که بیشتر مادران می پرسند ودر صدد جواب آن هستند
برای این یک نسخه واحدنمی توان پیچید بلکه باید علت یابی کرد که چرا فرد از حجاب دوری میکند
بطورخلاصه در چند جلسه برخی ازعوامل را بر رسی میکنیم
1) یکی از عوامل بد حجابی احساس حقارتی هست
که فرزندان ما از پوشش اسلامی دارند
سعی کنیم حجابی
برای فرزندانمان انتخاب کنیم که موجب حقات آنها نشود
به عنوان مثال :
چادر مادر پایینش کمی زدگی دارد یا کمی کهنه شده چادر را کوتاه می کنه واسه بچه اش!!!!!!!
دختر خانم می فهمه که لباسش کهنه است
جلوی دختر های فامیلش احساس خوبی ندارده از این چادر !!!
یا اینکه مادر چادرنو میخره برای فرزندش ولی چند سانت بزرگتر می دوزد برای دخترش
چرا !!!؟؟؟؟؟
چون دختر تو رشده زود قد می کشه چادر کوتاهش میشه پس چند سانت بزرگتر می دوزه تا یه یک سالی بتونه بپوشه
دختر خانم جلوی چادر را میگیره پشتش روی زمین می افته سمت چپ را میگره سمت راستش روی خاک کشیده میشه
مادر هم مدام می گوید مراقب چادرت باش!!!!!!!!!!!!!!
اما ما واسه ی یک شب !!!یک شب عروسی چند بار پیش خیاط میریم ومیگیم
که لباسش گشاده !!!کمرش تنگ کن!!! دو سانت کوتاهش کن!!! و…..
بله لباسی انتخاب کنیم که فرزندمان احساس شخصیت وخود باوری داشته باشد احساس کند که یک خانم شده است
ان شاالله موارد بعدی را بزودی می فرستم
روزی ابو هریره نزد امیر المومنین رسید وبه او بد گویی کرد
وبه گونه ای سخنان بیهوده ی خود را بیان می کرد که امام بشنود
فردای آن روز خدمت امام آمدو حوایج خود را از او در خواست نمود حضرت همه ی آنها را بر آورده کرد
اصحاب امام او را به خاطر پاسخ امام به ابو هریره مورد انتقاد قرار دادند
چرا به کسی که دیروز شما را اینگونه مورد بد گویی قرار داده کمک کردی ؟؟
امام فرمودند : من حیا می کنم از اینکه جهل او بر علم من , وگناه او بر عفو من ,ودر خواست او بر بخشش من غلبه کند
امام رضا علیه السلام :
سکوت وسیله ای است
برای جلب محبت دیگران و راهنمایی خوبیهاست
بحار النوار /288
مقام امام در عالم :
امام رضا علیه السلام می فرمایند :
امام ابری است بارنده ,بارانی است شتاب دهنده ,خورشیدی است فروزنده وسقفی است سایه ( کافی ج 1 ص 286)
اللهم صلِّ علی علی بن موسی الرضّا المرتضی
اَلامامِ التَّقِيِّ النقیِّ وحُجَّتِکَ علی من فوقَ الاَرض وَمَن تَحتَ الثري
,اَلصِّدّیق الشّهیدِ,صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکیةً متواصِلةً مُتواتِرةً مترادفةً
,کَاَفضَلِ ما صَلَّیْتَ علی اَحَدٍ مَنْ اَوْلیائک
برخی ازعوامل بد حجابی اگر موارد دیگری هم در خاطرتان هست برایم بفرستید ممنون وسپاس
1- نداشتن آگاهي
2- تقليد کورکورانه
3- کمبود رواني
4- دوستان نامناسب و ناباب .
5- خود باختگي وتهاجم فرهنگي
6- باقيمانده رژيم طاغوت .
7- مخالفت با اسلام و انقلاب
8- نبودن غيرت در بعضي از مردان
9- لقمه حرام
10- توجه به تجملات و تشريفات
11- حرص و طمع
12- مسامحه و بي توجهي
13- نداشتن ارتباط واقعي با خداوند سبحان
پرسش : علت بدتر شدن حجاب خانوم ها بعد از ازدواج چیست؟!
بعضی ها چادر را کنار می گذارند و… بعضی ها با چادر آرايش مي كنند .
پاسخ : حجاب خانمها پس از ازدواج از عوامل بسياري متاثر است .
اگر حجاب ، مقوله اي ريشه دار و تثبيت شده براي يك خانم باشد و آنرا يكي از راههاي عبوديت الهي بداند
و حجاب را امانتي الهي برشمرد كه حق خداوند است نه ديگران ، فلسفه حجاب براي او به يك ريشه تبديل شده باشد
قبل و بعد از ازدواج ، نهان و پيدا ، جمع بد حجاب و با حجاب براي او هيچ تفاوتي نميكند
اما اگر علت حجاب براي يك خانم امري ريشه دار نباشد و حجاب را به شكل يك سنت ، يا عادت يا يك پوشش متعارف خانوادگي بداند
و يا آنرا در يك خانواده مذهبي ساري و جاري بداند نه در مقابل خانواده يا اشخاص غير مذهبي ، آنگاه حجاب براي چنين فردي به يك متغيير تبديل خواهد شد نه يك امر ثابت .
علل مختلفي موجبات اين بدحجابي ها را ببار مي آورد
، حتي گاهي چشم و هم چشمي با اقوام مثلا جاري ها با هم يا خواهر شوهر ها و زن برادر ها با هم موجبات اين بدحجابي ها را فراهم ميكند
. دقيقا مغاير با دستور صريح قرآن : “…وتعاونوا علي البر والتقوي ولا تعاونوا علي الاثم والعدوان…” ( 1)
و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد
پيامبر صلي الله عليه وآله:
اَلبَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهِّزاتُ المُبارَكاتُ، مَن كانَت لَهُ ابنَةٌ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّهُ لَهُ سِترا مِنَ النّارِ، و مَن كانَت عِندَهُ ابنَتانِ اُدخِلَ الجَنَّةَ بِهِما، وَ مَن كانَت
عِندَهُ ثَلاثُ بَناتٍ أو مِثلُهُنَّ مِنَ الخَواتِ وُضِعَ عَنهُ الجِهادُ وَ الصَّدَقَةُ
دختران ، دلسوز ، مددكار و بابركتاند . هر كس يك دختر داشته باشد ، خداوند ، او را پوششى از دوزخ قرار مىدهد و هر كس دو دختر داشته باشد ،
به خاطر آن وارد بهشت مىشود و هر كس سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد ، جهاد و صدقه از او برداشته مىشود .
كنز العمّال ، ح 45399
امام صادق (عليه السلام): اِذا بَلَغَتِ الجاريَةُ سِتَّ سِنينَ فَلا تُقَبِّلها وَالغُلامُ لا يُقَـبِّلُ المَراَ ةَ اِذا جاوَزَ سَبعَ سِنينَ؛
چون دختر [نامحرم] شش ساله شد ، او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگى گذشت ، زن [نامحرم] را نبوسد. مكارم الأخلاق ، ج 1، ص 479، ح 1659
گاهی اوقات در ذهن ما یک سوال یا یک شبهه ای پیش می آید ویا سوالی از ما پرسیده میشود که ذهن ما را درگیر آن می کندووظیفه ما این است که
جواب را پیدا کنیم واز دامن زدن به این شبهات جلوگیری کنیم یکی از آن سوالات این بود (البته من جواب را پیدا کردم )
در روز عاشورا که همه تشنه بودند چرا افراد مبارز وجنگجو زمین را نکندند تا به آب برسند؟؟؟
مگر نه این بود که لشکریان امام آنطرف فرات بودند وبا چند متر زمین کندند به آب
میرسیدند؟؟
روایت است که شب عاشورا افراد غسل کردند انها می توانستند آب را برای خوردند استفاده کنند نه غسل ووضو گرفتن حالاغسل ووضو
با این آب که برای خوردن ورفع عطش لازم وضروری بود چه حکمی دارد ؟؟
از شما طلاب عزیز میخواهم که در بررسی این شبهه همکاری کنید تا در آخر به یک جواب کامل برسیم . ممنون
مردی نان به دست از جلوی مردی میگذشت که آه وناله میکرد پرسید چه شده جواب داد چند روز است که غذایی نخوردم
مرد نشست وشروع به گریه کرد فقیر پرسید که برای چه گریه میکنی جواب داد من با تو همدردی میکنم
فقیر گفت اگر چند لقمه از آن نان را به من بدهی هم من سیر میشوم وهم تو به کار خودت میرسی
مرد جواب داد نه جانم اگر بخوای من تا شب برات گریه میکنم اما نان به تونمی دهم
!!!!!!!!!آی مردم نکنه برخورد ما با امام حسین اینگونه باشه !!!!!!!؟؟؟؟
به امام حسین بگوییم اقا من تا شب بر مصائب تو گریه میکنم. تا صبح پای دیگ آش می ایستم …. در همه ی هیئت ها شرکت میکنم اما خواهشا کاری
برکارهای ما نداشته باش.کاری به جوون من نداشته باش جوان است ومی خواهد آزاد باشد .کاری بر لقمه های ما پول خمس نداده ما و…..نداشته
باش
طهارت ارزان
اگر امروز کالایی را 1000 تومان باشد وشما نخرید وروز بعد 2000 تومان شود چقدر افسوس میخورید؟؟اگر روز سوم 3000 تومان شود چی؟؟؟
طهارت وپاکی در این دنیا خیلی ارزان است خدا در این دنیا ناز بندگانش را می کشد ادعونی استجب لکم
خودش را در قرا ن اینگونه معرفی میکند (بصیر,غفور ,رحیم سمیع و……)خدا میخواهد به بندگانش بفهماند که ای بنده دلت قرص ومحکم باشه
خدای تو این گونه هست هر آنچه هستی باز آی گر کافر وبت پرستی باز آی این درگه ما در گه نومیدی نیست ……..
اما ما انسانها ….در خواب غفلت بسر می بریم شاید در این شبها بد ترین گناه , سنگین ترین گناه با یک شب توبه ندامت واشک ریختن پاک شوند اما
انسان غافل….
طهارت وپاکی در آخرت خیلی خیلی خیلی گران است
پیامبر اعظم (ص)
همنشین خوب از تنهایی بهتر است وتنهایی از همنشین بد بهتر ……………بحارالانور74\84
امام علی علیه السلام می فرمایند
دو چیز است که ارزش انها شناخته نمی شود.مگر کسی که آنها را از دست بدهد. جوانی و تندرستی غررالحکم.5702
توصیه مدرس به دخترش :
شهید آیه الله سید حسن مدرس ـنابغه ی جهاد وافشاگری بر ضد ظلم وستم وقهرمان شجاعت وشهامت-در ماه رمضان 1356 هجری قمری در تبعید گاه خود در کاشمر
توسط مزدورا رضا خان مسموم شد وبه شهادت رسید در حالی که حدود هفتاد سال داشت قبر شریفش در کاشمر مزار مسلمین است گفتنی های زیادی در رابطه با
این مرد بزرگ است از جمله اینکه در پشت صفحه اول قرانی که از او به یادگار مانده ونزد نوه اش نگهداری میشود به خط خود خطاب به درخترش چنین نوشته است :
ای فاطمه بیگم تو را به سه مطلب توصیه می کنم
1-خواندن نماز وقران 2 –دعا در حق پدر و مادرت
3-قناعت در زندگی
منبع ـداستان دوستان ج 4 ص 85
توصیه مدرس به دخترش :
شهید آیه الله سید حسن مدرس ـنابغه ی جهاد وافشاگری بر ضد ظلم وستم وقهرمان شجاعت وشهامت-در ماه رمضان 1356 هجری قمری در تبعید گاه خود در کاشمر
توسط مزدورا رضا خان مسموم شد وبه شهادت رسید در حالی که حدود هفتاد سال داشت قبر شریفش در کاشمر مزار مسلمین است گفتنی های زیادی در رابطه با
این مرد بزرگ است از جمله اینکه در پشت صفحه اول قرانی که از او به یادگار مانده ونزد نوه اش نگهداری میشود به خط خود خطاب به درخترش چنین نوشته است :
ای فاطمه بیگم تو را به سه مطلب توصیه می کنم
1-خواندن نماز وقران 2 –دعا در حق پدر و مادرت
3-قناعت در زندگی
منبع ـداستان دوستان ج 4 ص 85
امام صادق علیه السلام می فرمایند
خوشا به حال کسی که شهوتی اماده را به خاطروعده اینده ترک گوید
الخصال .ص3
نماز جماعت با پیامبرصل الله علیه وآله وسلم بر پا شد
ویکی از مسلمانان مدینه نیز در آن شرکت کرده بود که
در حین نماز خواندن گناه نیز میکرد
این مطلب به پیامبر خبر دادند وآن حضرت فرمودند (اِنّ صلوة تنها
یوما)یعنی قطعا نماز باعث میشود
که که او روزی سرانجام از کارهای ناشایست خود دست بردارد
منبع :چهل داستان در باره نماز و نمازگزار
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت ومیانه اش مغفرت وانتهایش رهایی از اتش جهنم است
این نامه را دست جمعی به غدیر می فرستیم تا لبیکی باشد به ندای آم روز عظیم.
همه با هم می گوییم:
یا امیرالمومنین ,تو رمز ابدی وسر مکتوم خلقت بودی که بشریت را به حیرت وا داشتی !چرا که زیبایی ها
رایکجا در وجود خئیش جمع کرده بودی!فضایل هم در توصیف فضایلت از پای می افتد.تو واین همه فضایل
,ومن واین همه تهیدستی !من افتخار میکنم که مرا به درگاهت پذیرفته ای . تا عمر دارم خاک پایت خواهم
بود یا علی.
علی جان تو در غدیر خلاصه نمی شوی,اما غدیر عصاره ی توست .غدیر کاشتن بذر ولایت تو در جانهاست
. غدیر ((اشهد ان علی ولی الله ))است
دریای ولایت تو در غدیر می گنجد تمام افتخارشیعهاین است دستانت پر افتخار تو,هم آغوش دستان پر صفای
پیامبر در غدیر تا عرش بلند شد .شکوه لحظه ی اعلام امامتت هرگز از یاد تاریخ نخواهد رفت
t;;” lang="FA">حیف است که سحرهت به راحتی ازدست برود از خدا طلب کنید که توفقی مداوم بر سحر خیزی داشته باشید که خیرات کثیری برای شما خواهد اورد
سعی کنید رابطه عاشقانه با خدا داشته باشید واز عبادت لذت ببرید نگویی سخت است بخواهید نصیبتان می شود بدانید که برای بنده هیچ لحظه ای شیرین تر از لحظه ی سخن گفتن با او در سحر گاهان نیست خداوند در آن لحظه توجه خاص به نماز گزاران در دل شب دارد
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند
شب بیداری بایاد خدا غنیمت اولیای الهی وشیوه پرهیزکاران است
اَلسَّهَرُرَوضهُ المشتاقین
شب زنده داری وشب بیداری باغ وبوستان مشتاقان است
بطور کلی در بین فروع دین ,از کدام مورد می توان به عنوان ضامن بقای دین یاد کرد ؟؟
امر به معروف ونهی منکر ,یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است به اصطلاح علت مبقیه است اصلا اگر این اصل نباشد اسلامی نیست
امر به معروف ونهی از منکر یعنی :همدردی وهم بستگی وهمکاری وهمگامی
سوال حال چکار کنیم که خودمان ارزش پیدا کنیم وبه صورت یک ملت با ارزش در آییم ؟؟؟
جواب این سوال را قران مجید داده است :((کُنتُم خَیرَاُمَّةٍاُخرِجَت للناسِ))شما بهترین امتها وبهترین ملتها هستید .اما به یک شرط
((تَامرونَ بالمَعروفِ وتنهون عنِ المنکر))
می خواهی خودت را ارزش بدهی ؟می خواهی نزد پیغمبر ارزش داشته باشی ؟؟امر به معروف ونهی از منکر داشته باشهمبستگی وهمدردی داشته باشاز بی خبری
پرهیز کن از ضعف پرهیز کن
منبع کتاب یکصد سوال از شهید مطهری
برخی مخالفتها با ولایت فقیه
علت دشمنی آنهایی که با ولایت فقیه مخالفند چیست؟؟
دشمنی با ولایت فقیه یعنی دشمنی با علم عدالت ,دشمنی با توانایی وفکر ومشورت .بله دشمنان اسلام,قدرت طلبان دنیا پرستان ومتجاوزان به حقوق مردم ,ولایت فقیه را بر نمی تابند وبه صورتهای مختلف مقابله می کنند .انواع مخالفتها در این جا وجود دارد صرف نظر از ساده اندیشی ها و کج فهمی ها ی عده ی کمی ,برخی از افراد از اساس با اسلام مخالفند وآن را به صورت مخالفت با ولایت فقیه بروز میدهند برخی با تشیع وبرخی با روحانیت وعلمای دین مخالفند
· برخی که ازقبل انقلاب تا الان هم هستند وتزشان (اسلام منهای روحانیت )است واین تعجب اور است مثل اینکه بگویی طبابت بدون پزشک ,معماری بدون معمار ..
· عده ای هم پیدا شده اندو گفتند ما ولایت فقیه را قبول داریم ولایت امام قدس سره را قبول داریم اما ولایت بعد از حضرت امام را قبول نداریم ((آیابه بخشی از کتاب ایمان میآورید وبخش دیگرراانکار.سوره بقره ایه 58)
مثل ان بیچاره هایی که گفتند ای پیامبر گفتی نماز بخوانیم روزه بگیریم همه ی اینها را قبول داریم اما اینکه برای خودت جانشینی را تعیین کنی این را قبول نداریم
(برگرفته از کتاب ولایت فقیه . جلوه ای حضور در عصر غیبت از بیانات آیت الله سید محمد رضا مدرسی طبا طبایی یزدی )
گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود من در عجبم که آن کجا خواهد بود
آنجا که تو هستی نبُوَد,عذابی آنجا آنجا که تو نیستی کجا خواهد بود
حکمت 89 نهج البلاغه
حکمت و شادابی دل
ترجمه :همانا این دلها همانند بدنها افسرده میشوند پس برای شادابی دلها,سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید
امام علی علیه السلام میفرمایند :عاقل هر زمانی که سخنی بگویید در پی آن حکمت ومثلی می آورد ولی احمق هر زمان که سخن براند در پی آن سوگند ی براند ((کتاب راه روشن ; صفحه 187))
امیر المومنین علی علیه السلام
مال حرام رشد نمی کند واگر رشد کند برکت ندارد
وسایل الشیعه جلد18
قال امیر المومنین علیه السلام
مَن کَسَبَ مالا مِن غیرِ حلة اَفقرهُ الله تعالی
خداوند کسی را که از راه حرام کسب درآمد کند به فقر دچار میکند
مستدرک الوسائل جلد 13
مژده سادات بنی فاطمه را عید مهدیست بشارت همه را
به به این عید مبارک باشد
جشن توحید مبارک باشد
نرگس این لاله که دارد سر دست ا ز خدا دست به دست امده است
به به این عید مبارک باشد
جشن توحید مبارک باشد
چون گل و لاله به هم ملحق شد زهق الباطل وجاءالحق شد
به به این عید مبارک باشد
جشن توحید مبارک باشد
همه دیدند در ایینه ی حق مهدی آن حُسن خدایی جَلَوات
به به این عید مبارک باشد
جشن توحید مبارک باشد
جبرئیل آمده از باغ جنان تا کند مقدم او گلباران
به به این عید مبارک باشد
جشن توحید مبارک باشد
یا رب آن مهدی ما را برسان معدن مهر و وفا را برسان
گشته دلها همه دیوانه ي او حامی دین خدا را برسان
اللهم عجل لولیک الفرج
حکمت 82
ا
امام علی علیه السلام می فرمایند :کسی که کلمه ی “نمی دانم “را رها کند به قتلگاه های خود بر خواهد خورد
مفهوم :
امام در این حکمت به این اصل مهم اشاره شده است کاگر کسی در صورت ندانستن مسئله ای به سوالی پاسخ دهد سر انجام به نابودی ورسوایی خویش کمک کرده است زیرا کار او سبب گمراهی خود ودیگران از مسیر حق میشود وچه بسا دنیا واخرت کسی را تباه کند
امام صادق عليه السلام فرمودند:
“مَنْ لَهُ جارٌ وَيَعْمَلُ بِالْمَعاصي فَلَمْ يَنْهَهُ فَهُوَشَرِيكُهُ؛ هركس همسايه اي دارد كه اهل معصيت است و او را نهي نمي كند، در گناه او شريك است.”
) ارشاد القلوب، ج 1، ص 183.
شهيد رجايي رحمه الله پيوسته براي حفظ خانواده و فاميل خود از انحرافات، خصوصاً در دوران طاغوت انديشه مي كرد و خود به راه هاي عملي در
اين جهت مي پرداخت. او هميشه جلسات هفتگي يا ماهانه يا مسافرت ترتيب مي داد و از اين طريق بر آنها نظارت مي كرد. يك بار قبل از انقلاب كه
براي تفريح همراه عده اي از جوانان و مردان فاميل به كرج مي رفت، جوانان به اقتضاي آن روزها (سال 1340) يكي از تصنيفهاي معروف را
مي خواندند. ابتدا يكي از بزرگان فاميل اعتراض كرد كه اينها حرام است، نخوانيد؛ ولي جوانان به حرف او اعتنا نكردند. دقايقي بعد رجايي بي آنكه
برنامه آنها را به هم بزند، گفت: بچه ها! فقط چند لحظه ساكت باشيد و به اين سرود كه مي خوانم گوش كنيد. سپس با آهنگ زيبايي اين ابيات را
خواند:
تلاش و جنبش و پرتو اميد
سراي جان مي دهد نويد
به راه زندگي با صفا و مهر
به درگه خدا مي توان رسيد
جوانان وقتي اين اشعار را شنيدند، با آهنگهاي مختلف اين سرود را همخواني كردند
) سيره شهيد رجايي، ص 106.
: امر به معروف و نهي از منكر در فاميل و خانواده
خداوند در قرآن مي فرمايد: “يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ"؛(1) “اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست، نگه داريد.”
امام صادق عليه السلام در پاسخ به ابو بصير كه پرسيد: چگونه بايد خانواده را از آتش دوزخ نگه داشت، فرمودند: “آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده فرمان مي دهي و از آنچه خدا منعشان كرده، منع مي كني. اگر از تو اطاعت كردند، آنان را از آتش حفظ كرده اي و اگر نافرمانيت كردند، تو وظيفه ات را انجام داده اي."(2)
نگهداري خود، به ترك گناه و عدم تسليم در برابر شهوات سركش است و نگهداري خانواده به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منكر و فراهم ساختن محيطي پاك و خالي از هر گونه آلودگي در فضاي خانه و خانواده است.
) تحريم / 6.
2) تفسير علي بن ابراهيم، ج 2، ص 377.
: امر به معروف و نهي از منكر در فاميل و خانواده
خداوند در قرآن مي فرمايد: “يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ"؛(1) “اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست، نگه داريد.”
امام صادق عليه السلام در پاسخ به ابو بصير كه پرسيد: چگونه بايد خانواده را از آتش دوزخ نگه داشت، فرمودند: “آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده فرمان مي دهي و از آنچه خدا منعشان كرده، منع مي كني. اگر از تو اطاعت كردند، آنان را از آتش حفظ كرده اي و اگر نافرمانيت كردند، تو وظيفه ات را انجام داده اي."(2)
نگهداري خود، به ترك گناه و عدم تسليم در برابر شهوات سركش است و نگهداري خانواده به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منكر و فراهم ساختن محيطي پاك و خالي از هر گونه آلودگي در فضاي خانه و خانواده است.
) تحريم / 6.
2) تفسير علي بن ابراهيم، ج 2، ص 377.
امام علی علیه السلام:حسادت دام بزرگ ابلیس است
امام علی علیه السلام:حسادت بد ترین بیماری است
امام علی علیه السلام:حسود بسیار افسوس می خورد وگناهانش دوچندان میشود
زیانهای جسمانی حسادت
مام علی علیه السلام:حسادت بدن را آب میکند
امام علی علیه السلام:حساتدت اندوه ودل مردگی می آورد
امام علی علیه السلام:آدم حسود زود خشم گین میشود ودیر کینه اش از بین میرود
رسول خدا صل علی محمد وال محمد:آن عبادت اجرش بزرگ تر است که مخفیانه تر باشد
از امام رضا علیه السلام :کار نییک پنهانی با هفتاد کار نیک برابری میکند
امام علی علیه السلام: مخفی داشتن عمل وشکیبایی در برابر ناملایمات ونهان داشتن گرفتاری ها از گنج های نیکوکاری است
خداوند سبحان :
بنده من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است
-خدایا !خسته ام!نمی توانم
بنده ی من دو رکعت نماز شفع ویک رکعت نماز وتر بخوان
-خدایا! خسته ام برایم مشکل است که نیمه شب بیدار شوم
بنده من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
-خدایا! سه رکعت زیاد است
بنده من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
خدایا !امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد
بنده من قبل از خواب وضو بگیررو به آسمان کن وبگو یا الله
خدایا! اگر از رختخواب بلند شوم خواب از سرم می پرد
بنده من همانجا که دراز کشیدی تیمم کن وبگو یا الله
خدایا هوا سرد است ونمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
بنده من در دلت بگو یا الله ما نماز شب را برایت حساب میکنیم
بنده (اعتنایی نمی کند ومی خوابد)
ملائکه می بینید من چقدر برایش ساده گرفتم آما باز او خوابید
چیزی به اذان صبح نمونده او را بیدار کنید
ملائکه خداوندا دوباره اورا بیدار کریم رما باز خوابید!
ملائکه من در گوشش بگویید که خداوند منتظر توست
پروردگا باز هم بیدار نمی شود !
هنگام طلوع آفتاب است بنده ی من بیدار شو الان نمازت قضا میشود
خورشید از مشرق سر بر میاورد اما او هنوز خواب است
ملائکه :خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی!
خداوند :او جز من کسی را ندار د….
امام صادق عليه السلام از پدران خود نقل كرد كه: پس از آنكه اميرمؤمنان فاطمه را در ميان قبر نهاد و قبر را پوشانيد مقداري آب بر روي قبر پاشيد و سپس در كنار قبر گريان و نالان نشست تا اينكه عمويش عباس آمد و دست علي را گرفت و او را به خانه اش برد .
و ما آرزومندان زيارت قبر آن مظلومه شهيده سوگمندانه عرض مي كنيم: اي دخت رسالت، و اي همسر ولايت و اي كوثر امامت و اي مادر ايمان و حقيقت، نخلهاي خاك آلود فدك هنوز از ستمي كه بر تو روا داشتند مي گريند . زندگي تو گواه مظلوميت همه دودمان هابيل است، همچنانكه وجود تو گواه قدس و عظمت خدا بود .
تازيانه اي كه بر پيكر نازنين تو فرو كوفتند تبري بود كه بندگان بت به انتقام نابودي اصنام بر پيكر توحيد ابراهيم فرود آوردند . همواره شرمسار باد دستي كه بر گونه خداگون تو سيلي زد، دريغا، دل اگر در غم تو پاره شود شگفت نيست; چراكه شكستن پهلوي تو عظيم تر از شكستن ديوار كعبه بود .
چون قامت استوار تو را به ستم خاك نشاندند، دين از پاي افتاد و چون تو را كشتند، انسانيت بي مادر شد و علي تنها ماند و بشريت در گرداب فاجعه افتاد .
يار بر مزار ياس
نيمه هاي شب علي مظلوم به همراه حسن و حسين غمديده و عمار و مقداد و عقيل و زبير و ابوذر و سلمان و بريده و گروهي از بني هاشم بر حضرت زهرا عليها السلام نماز گذاردند و در همان شب او را دفن كردند . حضرت امير عليه السلام دور قبر حضرت زهرا عليها السلام هفت قبر ديگر ساخت و بر چهل قبر آب پاشيد تا قبر آن مظلومه مخفي بماند . در آن شب ماتم علي ماند و غربت، علي ماند و كوهي از مصائب آري شب بود و افقها مات و تيرگي سنگيني خود را بر روي شهر افكنده بود و فضا را از اندوه آكنده، سايه نخلهاي قامت افراشته كه ديگر از بلنداي خود شرم داشته و چونان ملامت زده سر فرو انداخته بودند بر ديوارهاي تكيده شهر بوي سوگ به مشام مي رساند .
در نزديكي خانه هاي شهر كه رنگ مرگ گرفته بودند، سوگناله اي برمي خاست كه براي هميشه، تاريخ و روزگار را بهت زده و انگشت بر دهان واگذاشت . كه آن مرد، همان كه در نبرد گاه هاي بدر، احد، خيبر و . . . در برابر دشمنان چونان شير غران به پيش مي تاخت و از كشته هاي مشركين پشته مي ساخت، اينك در غم هجراني جانگداز، بي تاب و در سوز و ساز است، بر فراز مزاري كه از آن شب تا كنون و تا ناپيداي زمان، ديگر تاريخ از آن خبر ندارد . تنها غم سروده آن مرد را به ياد دارد كه با اندوهي در سينه خفته و بغضي در گلو نهفته زمزمه كرد: «اي پيامبر خدا! درودت باد از جانب من و از سوي دخترت كه اينك از سراي فاني رخت بربسته و در پي ديدار به تو پيوسته و زودتر به تو رسيده، پس از او صبرم از دست رهيده و تاب تحملم به پايان رسيده، اما همان سان كه در فراق تو صبرپيشه كردم، در هجران دخترت نيز شكيبايي مي ورزم . اينك امانت به دست صاحبش رسيد; زهرا عليها السلام از دستم جدا شد و به جانب تو آمد . واي كه پس از او ديگر نه افلاك را آرايشي است و نه خاك را پيرايشي .
از اندوه، خواب در ديدگانم نيايد و از غم عقده دلم نگشايد تا آن هنگام كه خداوند مرا در جوار تو ساكن نمايد . مرگ زهرا بر دلم تير غم نشاند و جماعت ما را به جدايي و دل پريشاني كشاند . از اين غم به خدا شكوه مي برم . به زودي دخترت با تو بازخواهد گفت كه پس از تو امتت با وي چه روا داشتند . از او سؤال نما و شرح حال بخواه تا پرده را از راز دل فرواندازد و شرح حال را با خون دل بر تو بازگو سازد كه خداوند - كه بهترين داور است - در ميان او و ستم پيشگان داوري فرمايد . . . . ) »
وداع آخر
پاسي از شب گذشته بود، دلاور خيبر مثل ابر بهاري مي گريد و در اوج غربت و تنهايي يادگار پيامبر را غسل مي دهد . اسماء آب مي ريزد و علي عليه السلام غسل مي دهد .
بريز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا
ولي آهسته آهسته
همه خواب و علي بيدار سرش بنهاده بر ديوار
بگريد با دل خونبار
ولي آهسته آهسته
بعد از اتمام غسل آنگاه كه بدن بي جان يار مهربانش را كفن مي كرد، وقتي كه خواست بند كفن را ببندد صدا زد: «يا ام كلثوم يا زينب يا سكينة يا فضة يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امكم فهذا الفراق واللقاء في الجنة; اي ام كلثوم، زينب، سكينه، فضه، حسن، حسين، بيائيد از مادرتان توشه برگيريد كه وقت فراق و جدايي است و ملاقات به قيامت موكول مي شود .»
حسن و حسين عليهما السلام آمدند و خود را بر روي جنازه مادر انداختند و صدا مي زدند: سلام ما را به جدمان رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان . اميرمؤمنان مي فرمايد: «اني اشهد الله انها قد حنت وانت ومدت يديها وضمتهما الي صدرها مليا; خدا را گواه مي گيرم كه فاطمه ناله اندوهگيني كشيد و دستهاي خود را گشود و فرزندان را مدتي در آغوش گرفت .» آن حضرت ادامه داد: در همين حال شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد: «يا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد ابكيا والله ملائكة السماء; ) اي علي! حسن و حسين را از روي سينه مادرشان بلند كن كه سوگند به خدا اين حالت آنها فرشتگان آسمان را به گريه انداخت .»
عروج غم انگيز ياس
آخرين لحظات عمر پربركت كوثر امامت، و مادر ايمان و دخت نبوت است . به اسماء بنت عميس فرمود: آبي بياور . اسماء آب را حاضر نمود . حضرت زهرا عليها السلام با آن وضو ساخت و به روايتي غسل كرد . بوي خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه هاي نو پوشيد . آنگاه فرمود: اسماء! جبرئيل هنگام وفات پدرم چهل درهم كافور از بهشت آورد . حضرت آن را سه قسمت كرد، قسمتي براي خود گذاشت و يك قسمت براي من و قسمتي هم براي علي عليه السلام . آن كافور را بياور كه مرا به آن حنوط كنند . چون كافور را آورد فرمود: نزديك سر من بگذار .
پس پاي خود را به قبله كرد و خوابيد و جامه را بر روي خود كشيد و فرمود: اسماء مدتي صبر كن، بعد از آن مرا بخوان، اگر جواب نيامد علي را طلب كن و بدان كه من به پدرم ملحق گرديده ام .
اسماء لحظاتي انتظار كشيد، آن گاه حضرت را ندا كرد و صدايي نشنيد . گفت: اي دختر مصطفي، اي دختر بهترين فرزندان آدم، اي دختر بهترين كسي كه بر روي زمين گام نهاده است، اي دختر آن كسي كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسين او ادني رسيده است . چون جواب نشنيد جامه را از روي مباركش برداشت، ديد مرغ روحش به رياض جنت پرواز كرده است، خود را به روي حضرت انداخت و او را مي بوسيد و مي گفت: سلام اسماء بنت عميس را به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان .
در اين حال حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از در آمدند و گفتند: اي اسماء! مادر ما چرا در اين وقت به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادرتان به خواب نرفته، بلكه به رحمت الهي واصل گرديده است . امام حسن عليه السلام خود را به روي آن حضرت افكند و روي انور مادر را مي بوسيد و مي گفت: مادر با من سخن بگو، پيش از آنكه روحم از بدنم جدا شود . امام حسين عليه السلام بر روي پاي مادر افتاد و مي بوسيد و مي گفت: مادر منم حسين تو، با من سخن بگو، پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم .
اسماء گفت: اي دو جگرگوشه رسول خدا برويد و پدر بزرگوار خود را خبر كنيد و خبر وفات مادرتان را به او برسانيد . آن دو بزرگوار بيرون رفتند، چون نزديك مسجد رسيدند صدا به گريه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ايشان دويدند و گفتند: اي فرزندان رسول خدا! چرا گريه مي كنيد؟ حق تعالي هرگز شما را گريان نگرداند . فرمودند: مادر ما از دنيا رفته است . چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين خبر جانسوز را شنيد بيهوش شد، آب به صورت آن حضرت پاشيدند تا به حال آمد و مي فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلي دهم؟ تا زنده بودي مصيبتم را به تو تسليت مي دادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟ «بمن العزاء يا بنت محمد كنت بك اتغزي ففيم العزاء من بعدك » .
واپسين روزها
فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر صلي الله عليه و آله، سيده زنان عالم، همسر فداكار علي عليه السلام و كوثر امامت در سن جواني در بستر بيماري افتاده و روزهاي آخر عمر خود را مي گذراند، نزديك است آفتاب عمرش غروب كند و فريادهاي مظلومانه اش خاموش شود .
به شوهر مظلومش علي بن ابيطالب عليه السلام گفت: پسر عموي مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده مي نمايم . گمان مي كنم به اين زودي به پدرم ملحق گردم . مي خواهم وصيت كنم . علي عليه السلام در كنار بستر فاطمه عليها السلام نشست و اطاق را خلوت كردند . فرمود: اي دختر پيغمبر! آنچه مي خواهي وصيت كن و يقين داشته باش كه به وصيت تو عمل خواهم كرد . علي عليه السلام بر چهره پژمرده و چشمهاي فرو رفته همسرش نگاه مي كرد و اشك مي ريخت . فاطمه عليها السلام برگشت و با ديده هاي فرو رفته اش نگاهي به صورت غمناك شوهر مهربانش انداخت و فرمود: پسر عمو! تا كنون در خانه ات دروغ نگفته ام، مرتكب خيانت نشده ام، و هيچگاه از اوامر و دستوراتت تخلف نكردم .
علي عليه السلام فرمود: مقام خداشناسي و پرهيزكاري تو به قدري عالي است كه احتمال خلاف درباره ات نمي رود . به خدا سوگند مفارقت و جدايي تو بر من بسيار گران است، اما چه كنم كه مرگ را چاره اي نيست . به خدا قسم مصيبتهاي مرا تازه كردي، مرگ نا به هنگام تو حادثه دردناكي است، انا لله وانا اليه راجعون . چه مصيبت دردناك و جانسوزي است؟ به خدا سوگند اين مصيبت جانكاه را هرگز فراموش نخواهم كرد و هيچ چيزي نمي تواند تسلي بخش من باشد . آنگاه ساعتي را با هم گريستند . (15)
احساسات و عواطف دو يار مهربان چنان تحريك شد كه نتوانستند از گريه خودداري كنند، به ياد زحمات طاقت فرسا و فداكاريها و گرفتاريهاي همديگر ناله كردند، آنگاه كه آرام تر شدند، علي بن ابيطالب سر همسرش را در دامن گرفت و فرمود: هرچه مي خواهي وصيت كن كه آنچه بفرمايي به عمل مي آورم .
فاطمه عليها السلام شروع به وصيت نمود و موضوعاتي را بيان فرمود . از جمله آن موضوعات مسئله تجهيز و دفن خود بود كه در اين رابطه چنين فرمود: «حنطني وغسلني وكفني بالليل وصل علي وادفني بالليل . . . ; (16) مرا شبانه حنوط كن، غسل بده و كفن كن و شبانه بر من نماز بخوان و به خاك بسپار . اجازه نده اشخاصي كه حقم را غصب كردند و اذيت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند و يا به تشييع جنازه ام حاضر شوند .»
ياس در آتش
پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله در آن هنگامه غم و اندوه در حاليكه حضرت علي عليه السلام و خانواده اش مشغول تجهيز و تدفين پيامبر صلي الله عليه و آله بود، كودتاچيان منافق و دنياپرست در سقيفه جانشيني رسول اكرم صلي الله عليه و آله را غصب نمودند و از مردم بر اين خلافت ناميمون بيعت گرفتند . تنها پايگاهي كه به آساني موفق به فتح آن نشدند خانه وحي بود . آنان خوب مي دانستند كه خلافتشان بدون بيعت آنان استحكام ندارد و لذا تصميم گرفتند كه ولي و جانشين بر حق پيامبر صلي الله عليه و آله را احضار و از او بيعت بگيرند .
بر اين اساس به «قنفذ» گفته شد: به نزد علي عليه السلام برو و بگو: خليفه رسول خدا صلي الله عليه و آله از تو خواسته كه براي بيعت درمسجد حاضر شوي . قنفذ چندين مرتبه نزد حضرت علي عليه السلام رفت و آمد كرد، ولي آن حضرت از حضور نزد خليفه امتناع ورزيد . يكي از سركردگان كودتا به اتفاق خالد بن وليد و قنفذ و جماعت ديگري رهسپار خانه حضرت زهرا شدند . او در خانه را كوفت و گفت: اي علي! در را باز كن . فاطمه عليها السلام با سر بسته و تن رنجور از مصيبت رحلت پدرش پشت در آمد و فرمود: با ما چكار داري؟ چرا نمي گذاري به كار خودمان مشغول باشيم؟ چرا دست از ما برنمي داري، با اينكه عزادار هستيم؟
او بانگ زد: در را باز كن والا خانه را آتش مي زنم . (11) فاطمه عليها السلام هر چه او را نصيحت كرد، او از تصميم خود منصرف نشد . سپس آتش طلبيد و در خانه را آتش كشيد، آنگاه در نيم سوخته را فشار داد و بدن نازنين فاطمه عليها السلام بين فشار در و ديوار قرار گرفت . ) »
جريان جنايت را از زبان خود اين كودتاچي بشنويد: «به فاطمه كه پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه [براي بيعت] بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اينكه علي را براي بيعت به سوي مسجد مي كشانم . آنگاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد و به فاطمه عليها السلام گفتم خانه را به آتش مي كشم . . . هماندم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها كند، از شدت درد تازيانه، ناله كرد و گريست، ناله او به قدري جانكاه و جگرسوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم . ولي به ياد كينه هاي علي و حرص او بر كشتن قريشيان (مشركين) افتادم . با پاي خودم لگد بر در زدم، ولي او همچنان در را نگه داشته بود كه باز نشود . وقتي كه لگد بر در زدم صداي ناله فاطمه را شنيدم كه گمان كردم اين ناله مدينه را زير و رو كرد . در آن حال فاطمه مي گفت: «يا ابتاه، يا رسول الله، هكذا يفعل بحبيبتك وابنتك، اه! يا فضة اليك فخذيني فقد والله قتل ما في احشائي من حمل; اي پدرجان! اي رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مي شود . آه! اي فضه بيا و مرا درياب كه سوگند به خدا فرزندم كه در رحم من بود كشته شد .»
در عين حال در را فشار دادم، در باز شد، وقتي وارد خانه شدم فاطمه با همان حال روبروي من ايستاد ولي شدت خشم، مرا به گونه اي كرده بود كه گويي پرده اي در برابر چشمم افتاده بود، چنان با سيلي روي روپوش به صورت فاطمه زدم كه به زمين افتاد . . . . ) »
تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت كعبه ويران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
آه از آن پيمان شكن كز كينه خم غدير آتشي افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت
بالاخره علي عليه السلام را دستگير كردند تا به جانب مسجد ببرند . حضرت زهرا عليها السلام هنگامي كه به خود آمد، ديد علي عليه السلام را به جانب مسجد مي برند، شجاعانه پيش رفت، و دامنش را محكم گرفت و گفت: نمي گذارم همسرم را ببريد . قنفذ ديد دست از علي برنمي دارد، آنقدر با تازيانه به دست نازنين دختر پيامبر صلي الله عليه و آله زد كه بازويش ورم كرد .
نخلي كه شكسته ثمرش را نزنيد مرغي كه زمين خورده پرش را نزنيد
ديديد اگر كه دست مردي بسته ديگر در خانه همسرش را نزنيد
بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله
فاطمه عليها السلام بعد از رحلت پدر گراميش 75 روز يا 95 روز (بيشتر زنده نماند، در اين مدت كوتاه چه مصيبتها و آزار و اذيتها كه از امت پيامبر نديد و چه بي احتراميها كه در حق او و شوي مكرمش علي عليه السلام روا نداشتند . مناسب است توصيف اين ايام را از زبان خود حضرت بشنويم:
بي بي دو عالم مي فرمايد:
صبت علي مصائب لو انها صبت علي الايام صرن لياليا (
يعني [بعد از رحلت پدرم] چنان مصيبتهايي بر من فرريخت كه اگر بر روزهاي روشن فرود مي آمد، به شبهاي ظلماني و تاريك تبديل مي شد .
او از غربت اهل بيت عليهم السلام در ميان امت اسلام چنين شكوه مي كند: «فهيهات منكم وكيف بكم واني تؤفكون; اين كارها از شما بعيد بود، چگونه چنين نموديد و به كجا بازمي گرديد؟»
و در ادامه فرمود:
«نصبر منكم علي مثل خز المدي ووحز السنان في الحشي; ما در برابر [اين همه آزار و اذيتهاي] شما صبر پيشه مي داريم به مانند صبوري آن كس كه خنجري بر گلويش خليده و تيغ سنان بر دلش نشسته است .»
شگفتا چقدر فاطمه عليها السلام آن يگانه يادگار پيامبر رافت و مهرباني از زندگاني در ميان چنان مردمي خسته و آزرده شده بود كه در عنفوان جواني مرگ را بر حيات ترجيح مي دهد و از خداي متعال تمناي خلاصي مي نمايد: «خدايا مرگ مرا زودتر مقرر فرما; زيرا زندگي دنيا بر من تيره و تار شده است .»
آري در اين مدت بسيار كوتاهي كه بعد از وفات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دخت رسالت در ميان امت بود، چنان عرصه زندگي را بر او و شوهر و فرزندانش تلخ و سخت نمودند كه علي عليه السلام بعد از دفن او با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين اندوهش را درميان مي گذارد:
«وستنبؤك ابنتك بتظافر امتك علي وعلي هضمها حقها، فاحفها السؤال واستخبرها الحال فكم من غليل معتلج بصدرها لم تجد الي بثه سبيلا; (به زودي دخترت با تو باز خواهد گفت كه پس از تو امتت با وي چه روا داشتند . از او سؤال نما و شرح حال بخواه تا پرده از راز دل فرو اندازد و شرح حال را با خون دل بر تو بازگو سازد .»
رحلت پدر
سخت ترين و جانگدازترين روز تاريخ زندگاني فاطمه عليها السلام روزي است كه پدر وي از دنيا رفته است، از آن ساعت كه پيامبر صلي الله عليه و آله در بستر بيماري افتاده تا هنگامي كه چشم از دنيا فروبسته است، زهرا عليها السلام، كمتر از بالين پدر جدا مي شد . تاثر و ناراحتي فاطمه عليها السلام وقتي شدت يافت كه پدرش خبر مرگ خود را به او داد، ولي گويا پيامبر در اين لحظه هم نمي توانست دختر خود را اندوهناك و دل شكسته ببيند، زيرا به او مژده داد كه تو نخستين كسي هستي كه به من خواهي پيوست (5) .
سرانجام پيامبر صلي الله عليه و آله كه پشتوانه محكمي براي زهرا عليها السلام بود از دنيا رفت . چگونه زهراي مرضيه عليها السلام مي تواند جاي خالي او را ببيند؟ شدت اندوه زهرا عليها السلام در فراق پدر آن چنان بود كه هر چيز نشاني از پيامبر صلي الله عليه و آله داشت او را گريان و بي طاقت مي ساخت و تا زنده بود در غم فقدان او نالان و گريان بود . امام باقر عليه السلام فرمودند: «ما رؤيت فاطمة عليها السلام ضاحكة قط منذ قبض رسول الله صلي الله عليه و آله حتي قبضت; (6) فاطمه عليها السلام پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز خندان ديده نشد تا اينكه بدين حال از دنيا رفت .»
امام جعفر صادق عليه السلام مي فرمايند:
نوروز روزي است كه قائم ما اهل بيت در آن روز ظهور مي كند
چقدر خنـده داره که...
یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره
چقدر خنده داره که...
صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیهاما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه…
چقدر خنده داره که…
یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد امایکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره
چقدر خنده داره که…
وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمیآد که بگیم ، اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.
چقدر خنده داره که …
خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته، اما خوندنصد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه.
چقدر خنده داره که...
برای عبادت و کارهای مذهبی وقت کافی در برنامهروزمره پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شدهانجام دهیم.
چقدر خنده داره که …
شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اماسخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم.
چقدر خنده داره که…
همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشتهباشند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت بروند.
چقدر خنده داره .……اینطور نیست ؟
دارید می خندید ؟ ……….دارید فکر میکنید ؟
این حرف ها رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوندسپاسگزار باشیم که او خدای دوست داشتنی است.
آیا خنده دار نیست که وقتی می خوایم این حرف ها روبه بقیه بزنیم خیلی ها رو از لیست پاک می کنیم. چون مطمئنیم که به چیزی اعتقادندارند.
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!
مرد نجواکنان گفت :« ای خداوند و ای روح بزرگ ، با من حرف بزن .» و چکاوکی با صدای قشنگی خواند ،
اما مرد نشنید .
و سپس دوباره فریاد زد : « با من حرف بزن » و برقی در آسمان جهید و صدای رعد در آسمان طنین افکن شد ، اما مرد باز هم نشنید .
مرد نگاهی به اطراف انداخت و گفت : « ای خالق توانا ، پس حداقل بگذار تا من تو را ببینم .» و ستاره ای به روشنی درخشید ،
اما مرد فقط رو به آسمان فریاد زد : « پروردگارا ، به من معجزه ای نشان بده » و کودکی متولد شد و زندگی تازه ای آغاز شد ، اما مرد متوجه نشد و
با ناامیدی ناله کرد :« خدایا ، مرا به شکلی لمس کن و بگذار تا بدانم اینجا حضور داری .» اما مرد با حرکت دست ، حتی پروانه را هم از خود دور کرد و قدم زنان رفت ….
پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.
سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟ و همه دانشجویان موافقت کردند.
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه… ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛ سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: “بله".
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. “در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!” همه دانشجویان خندیدند. در حالی که صدای خنده فرو می نشست،
پروفسور گفت: ” حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان ، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند،باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.
اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشی نتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده.”
پروفسور ادامه داد: “اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه.
به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.
همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین. ….. اول مواظب توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند.”
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟ پروفسور لبخند زد و گفت: ” خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگی شلوغ هم ، جائی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! ” ————————————-
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع « خدا » رسیدند.
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.
مشتری تائید کرد: دقیقاً ! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
روزي بهلول در مجلس محمدبن سليمان عباسي پسر عموي هارون الرشيد حاضر بود يك نفر از علماي عامه به نام عمربن عطاءالعدوي كه از اولاد عمربن خطاب بود نيز در مجلس حضور داشت عمربن عطاءاجازه خواست تا با بهلول مشغول مباحثه ومذاكره شود انگاه از بهلول پرسيد حقيقت ايمان چيست ؟
بهلول: مولاي ما امام صادق فرمود ه است :ايمان عبارت است از عقيده قلبي وگفتن با زبان وعمل كردنبا اعضا وجواهر
عمر عدوي::از اينكه گفتي مولاي ما امام صادق معلوم ميشود غير از جعفربن محمد ديگر هيچكس صادق و راستگو نيست چون تو لقب صادق را به او دادي
بهلول::اين اشكال اول به جد تو عمربن خطاب وارد است كه به رفيقش ابوبكر لقب صادق داده است مگر در زمان او كسي ديگر راستگو نبود!
عمر عدوي::نه در آن زمان تنها كسي كه راستگو بود فقط ابوبكر بود
بهلول::دروغ ميگويي زيرا خداوند در كلام مجيدش مي فرمايد :همانا كساني كه ايمان به خداوند و پيامبر ايمان اوردند انها همه صديق وراستگو هستند((سوره حديد آيه19)) علاوه بر اينكه رسول خدا به بعضي از اصحابش فرمودند ((اگر كار نيكي انجام دهيد از صديقان خواهيد بود )) پس با اين همه مومني كه در زمان ابوبكر بودند چطور ميشود كه فقط صديقيت را به ابوبكر اسناد داد
عمر عدوي ::او را صديق ميگفتند براي آنكه اول كسي بود كه پيامبر ايمان اورد
بهلول ::اين جواب تو از دو جهت باطل است :هم از جهت لغت زيرا; لغتا به كسي كه اول نفر در ايمان اوردن باشد صديق نمي گويند هم از جهت اين باطل است كه به شهادت تمام مسلمين ,ابوبكر اول كس نبود كه اسلام اورد بلكه اسلام او در رتبه پنجم يا هفتم بود عمرعدوي ديد كه الان ابرويش در مجلس ريخته مي شود موضوع را عوض كرد وگفت از امام زمانت بگو
بهلول ::امام من كسي است سنگ ريزه در دست او تسبيح مي كند وگرگ با او سخن مي گويد وخورشيد در بين مردم پس از غروب كردن به خاطر اودو باره طلوع ميكند و ولايت او را پيامبر اكرم بارها تصريح كرده وجميع صفات پسنديده در اومجتمع واز جميع صفات رذيله مبرا است آن شخص امام من وامام تمام مردم است
عمربنعدوي ::واي برتو اميرالمومنين هارون را توامام خويش نمي داني
بهلول ::واي برتو اي ملعون تو ميگويي هارون از اين اوصافي كه شمردم خالي است پس تو دشمن خليفه اي وبه دروغ او را خليفه مي داني
محمدبن سليمان عباسي از مناظره بهلول خنده اش گرفت واو را تحسين كرد و به عمر بن عدوي گفت رسوا شدي ديگر حرف نزن