• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خدايا با من حرف بزن

24 اسفند 1390 توسط دانشی

مرد نجواکنان گفت :« ای خداوند و ای روح بزرگ ، با من حرف بزن .» و چکاوکی با صدای قشنگی خواند ،

اما مرد نشنید .

و سپس دوباره فریاد زد : « با من حرف بزن » و برقی در آسمان جهید و صدای رعد در آسمان طنین افکن شد ، اما مرد باز هم نشنید .

مرد نگاهی به اطراف انداخت و گفت : « ای خالق توانا ، پس حداقل بگذار تا من تو را ببینم .» و ستاره ای به روشنی درخشید ،

اما مرد فقط رو به آسمان فریاد زد : « پروردگارا ، به من معجزه ای نشان بده » و کودکی متولد شد و زندگی تازه ای آغاز شد ، اما مرد متوجه نشد و

با ناامیدی ناله کرد :« خدایا ، مرا به شکلی لمس کن و بگذار تا بدانم اینجا حضور داری .» اما مرد با حرکت دست ، حتی پروانه را هم از خود دور کرد و قدم زنان رفت ….

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
مدرسه علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها
مدرسه علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

ریحانه الرسول

ریحانه الرسول

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عمومی
  • روایی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس