و.اپسين روزها
واپسين روزها
فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر صلي الله عليه و آله، سيده زنان عالم، همسر فداكار علي عليه السلام و كوثر امامت در سن جواني در بستر بيماري افتاده و روزهاي آخر عمر خود را مي گذراند، نزديك است آفتاب عمرش غروب كند و فريادهاي مظلومانه اش خاموش شود .
به شوهر مظلومش علي بن ابيطالب عليه السلام گفت: پسر عموي مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده مي نمايم . گمان مي كنم به اين زودي به پدرم ملحق گردم . مي خواهم وصيت كنم . علي عليه السلام در كنار بستر فاطمه عليها السلام نشست و اطاق را خلوت كردند . فرمود: اي دختر پيغمبر! آنچه مي خواهي وصيت كن و يقين داشته باش كه به وصيت تو عمل خواهم كرد . علي عليه السلام بر چهره پژمرده و چشمهاي فرو رفته همسرش نگاه مي كرد و اشك مي ريخت . فاطمه عليها السلام برگشت و با ديده هاي فرو رفته اش نگاهي به صورت غمناك شوهر مهربانش انداخت و فرمود: پسر عمو! تا كنون در خانه ات دروغ نگفته ام، مرتكب خيانت نشده ام، و هيچگاه از اوامر و دستوراتت تخلف نكردم .
علي عليه السلام فرمود: مقام خداشناسي و پرهيزكاري تو به قدري عالي است كه احتمال خلاف درباره ات نمي رود . به خدا سوگند مفارقت و جدايي تو بر من بسيار گران است، اما چه كنم كه مرگ را چاره اي نيست . به خدا قسم مصيبتهاي مرا تازه كردي، مرگ نا به هنگام تو حادثه دردناكي است، انا لله وانا اليه راجعون . چه مصيبت دردناك و جانسوزي است؟ به خدا سوگند اين مصيبت جانكاه را هرگز فراموش نخواهم كرد و هيچ چيزي نمي تواند تسلي بخش من باشد . آنگاه ساعتي را با هم گريستند . (15)
احساسات و عواطف دو يار مهربان چنان تحريك شد كه نتوانستند از گريه خودداري كنند، به ياد زحمات طاقت فرسا و فداكاريها و گرفتاريهاي همديگر ناله كردند، آنگاه كه آرام تر شدند، علي بن ابيطالب سر همسرش را در دامن گرفت و فرمود: هرچه مي خواهي وصيت كن كه آنچه بفرمايي به عمل مي آورم .
فاطمه عليها السلام شروع به وصيت نمود و موضوعاتي را بيان فرمود . از جمله آن موضوعات مسئله تجهيز و دفن خود بود كه در اين رابطه چنين فرمود: «حنطني وغسلني وكفني بالليل وصل علي وادفني بالليل . . . ; (16) مرا شبانه حنوط كن، غسل بده و كفن كن و شبانه بر من نماز بخوان و به خاك بسپار . اجازه نده اشخاصي كه حقم را غصب كردند و اذيت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند و يا به تشييع جنازه ام حاضر شوند .»