فاطمه سلام الله عليها بعد از رحلت پيامبر سلام الله عليه وآله
بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله
فاطمه عليها السلام بعد از رحلت پدر گراميش 75 روز يا 95 روز (بيشتر زنده نماند، در اين مدت كوتاه چه مصيبتها و آزار و اذيتها كه از امت پيامبر نديد و چه بي احتراميها كه در حق او و شوي مكرمش علي عليه السلام روا نداشتند . مناسب است توصيف اين ايام را از زبان خود حضرت بشنويم:
بي بي دو عالم مي فرمايد:
صبت علي مصائب لو انها صبت علي الايام صرن لياليا (
يعني [بعد از رحلت پدرم] چنان مصيبتهايي بر من فرريخت كه اگر بر روزهاي روشن فرود مي آمد، به شبهاي ظلماني و تاريك تبديل مي شد .
او از غربت اهل بيت عليهم السلام در ميان امت اسلام چنين شكوه مي كند: «فهيهات منكم وكيف بكم واني تؤفكون; اين كارها از شما بعيد بود، چگونه چنين نموديد و به كجا بازمي گرديد؟»
و در ادامه فرمود:
«نصبر منكم علي مثل خز المدي ووحز السنان في الحشي; ما در برابر [اين همه آزار و اذيتهاي] شما صبر پيشه مي داريم به مانند صبوري آن كس كه خنجري بر گلويش خليده و تيغ سنان بر دلش نشسته است .»
شگفتا چقدر فاطمه عليها السلام آن يگانه يادگار پيامبر رافت و مهرباني از زندگاني در ميان چنان مردمي خسته و آزرده شده بود كه در عنفوان جواني مرگ را بر حيات ترجيح مي دهد و از خداي متعال تمناي خلاصي مي نمايد: «خدايا مرگ مرا زودتر مقرر فرما; زيرا زندگي دنيا بر من تيره و تار شده است .»
آري در اين مدت بسيار كوتاهي كه بعد از وفات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دخت رسالت در ميان امت بود، چنان عرصه زندگي را بر او و شوهر و فرزندانش تلخ و سخت نمودند كه علي عليه السلام بعد از دفن او با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين اندوهش را درميان مي گذارد:
«وستنبؤك ابنتك بتظافر امتك علي وعلي هضمها حقها، فاحفها السؤال واستخبرها الحال فكم من غليل معتلج بصدرها لم تجد الي بثه سبيلا; (به زودي دخترت با تو باز خواهد گفت كه پس از تو امتت با وي چه روا داشتند . از او سؤال نما و شرح حال بخواه تا پرده از راز دل فرو اندازد و شرح حال را با خون دل بر تو بازگو سازد .»